یه مهمون کوچولو
من و همسرم در اسفند ماه سال1388در یک روز قشنگ زندگی خودمونو شروع کردیم و به لطف خدای بزرگ در کنار هم پستی و بلندی های روزگار رو گذروندیم در سال1393با کمک خداوند و حمایتهایی که شدیم شرایط زندگی برای دعوت کردن یک مهمون کوچولو به خونه مون مساعد شد. سخته به روال زندگی که مدتها بهش خو کردی پشت کنی و بزرگترین مسئولیتها رو تقبل کنی ، سخته یه نقش جدید برای خودت بسازی و بدونی که قراره بیشترین تغییرات رو در زندگی ای که قبلاً همه چیزش راحت بود بدی اما وقتی خداوند انسان رو برای تکامل خلق کرده و وقتی حس میکنی چیزی باید باشه که نیست دیگه همه ی این دوگانگی ها رو کنار میذاری و انتخاب میکنی ..... انتخاب می کنی و از طرف خداوند انتخاب می شی......