آرینآرین، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

جوجوی قشنگم آرین

امرداد...

1395/6/1 8:26
نویسنده : مامان آرین
103 بازدید
اشتراک گذاری

امرداد....ماه بیمرگی و جاودانگی که به غلط مرداد میخوانند با معنی وارونه....همیشه به یمن وجود برادر و پدر نازنینم برایم خوش یمن بوده.....و روز میلادشان لذتی جاودانه...

شب بیست و هفتم مرداد از زیباترین شبهای خداست و برای من یادواره ی آغازی بی همتا...تمام وجودم از محبتی بی مانند سرشار است و برای بودنت خدا را سپاسگزارم...

دایی محمد عزیز در کنار دایی علی بهترین دوستای آرین هستن و برام پیش بابای آرین خان باعث افتخار....

تولدت هزار بار مبارک....

شب تولد دایی محمد(حدود12ونیم شب به دنیا اومد و من با اینکه هفت سالم بود کاملا یادمه)مهمون مادرجون بودیم با کیک و شیرینی و وسایل کامل تولد و خلاصه همه چیز...بیرون رفتیم و حسابی عکس و فیلم و از بس دست زدیم و خندیدیم همه تماشاچیمون بودن!!....دایی محمد که دوستاش براش تولد گرفته بودن با یه عالمه کادو دیرتر اومد همین که از دور دیدیمش شروع کردیم!!!....ولی جالب شد...

فرداش من و باباجون همه رو به افتخار دایی محمد دعوت کردیم سراب صحنه...من به جز بچگیم اولین بار بود می رفتم و اصلا فکر نمیکردم این قدر جای باصفا و قشنگ و البته شلوغی باشه....یه عالمه عکس ازت گرفتیم بدون لباس رفتی آبشار فکر کن فقط با پوشک!!!....اون قدر همه ازت تعریف کردن و غریبه ها می اومدن و بوست میکردن و نازت می کردن که برگشتنی برات یه عالمه صدقه دادم...ولی هر چی باباجون گفت اسپند دود کن چون اعتقاد ندارم انجام ندادم!!خلاصه که خدا رو شکر خوب بود و بعد از کنکور دایی علی داره تابستون خوبی میشه و دیگه راحت میشه از طبیعت لذت برد....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)