یلدا...
میدونی اگه دخمل بودی یلدا اسمت بود!!؟؟البته این نظر منه ها..!!وگرنه تو اون قدر زود خودتو نشون دادی که کار به انتخاب اسم دخترونه نرسید!!!البته یه بار به باباجونت گفتم اسمشو بذاریم یلدا!!ولی به یه دلیل خنده داری قبول نکرد!!!ولی مهم نیست چون نهایتا اسم قشنگ شما شد آقای آرین خان کبودی....!!
چند روز قبلش تعطیلات بود و خاله جون و عمو منصور و دخترای خوشگلشون کرمانشاه بودن به قول خودمون دوره مهمونی داشتیم و حسابی خوش گذشته بود...واقعا لذت این خستگی ها بی نظیره....ولی حیف که تا یلدا نموندن..وشب آخرم خونواده عمه جون اونجا بودن و اون شبم مثل همیشه عالی بود و خستگی کار از تنمون واقعا دررفت...
امسال مامان خوش سلیقه ی من یه تم سنتی عالی برای یلدا انتخاب کرده بود و یه شب محشر با سماور و کرسی و چراغ و استکانای کمرباریک و ...تجربه کردیم..
وسط مهمونی دیدم نیستی بعد یهو با لباسای خوشگل از اتاق اومدی بیرون...و خلاصه مثل پارسال کادوی یلداتو دادن و دستشونم درد نکنه...بعدم یه عالمه با لباس خوشگلات رقصیدی که ازت کلی عکس و فیلم دارم!
بابابزرگ که اومده بوذ بالا یادش رفته بود برات ام!!بیاره از بس به پاش پیچیدی و گفتی ام!!رفت برات آورد...هر چی اصرار کردیم که نرو یا حداقل خودمون میریم دلش نیومد...
خلاصه که یلدات مبارک عشقم